-
اراده
جمعه 30 دیماه سال 1384 07:42
من اونقدر بی اراده هستم که یکدفعه خودم رو جلوی پستخونه ببینم با یه دفترچه دانشگاه آزاد تویه دستم به عبارت دیگه خیلی سست ایمانم که دیروز گقتم شرکت نمیکنم و امروز دفترچه میگیرم. این روزا دارم با درسی مزخرف به اسم عربی کلنجار میرم. ای تف به این درس مسخره و به درد نخور حداقل برای من و امثال من. یکی به من بگه که اگر من...
-
از نصایح خودم به خودم
شنبه 24 دیماه سال 1384 07:29
هیچ توجیهی برای توهین و بی احترامی به دیگران وجود نداره اما اگر دیگران پای مبارکشون رو از خط قرمز اینطرف گذاشتن باید با زبونت مثل تیشه پاشو له کنی(!) تا یاد بگیره محدوده خط قرمز کجاست! اما اگر بعد از له کردن پاش باز هم متوجه نشد باید مجدد گوش کنی و دفعه بعد بزنی تو دهن خودت که چرا اینقدر پر رو کردیش که بیاد و بهت این...
-
حکم شارون صادر شد + چن تا چیز دیگه
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 07:44
حکم؛ مسعود کیمیایی؛ جالب، بی مزه، لوس، جدید، بی معنی، هیجان آور، کسل کننده یا هرچیزی دیگه میشه اسمش رو گذاشت ولی نباید فراموش کرد که بد آموزی داره منظورم همون اول فیلمه که لیلا حاتمی «فلان مهندس» رو با یه گلوله آباد میکنه. البته یه نکته دیگه هم داره اونم نقش مفصل سعید پیرودست (سردار خان برره) که تو این فیلم خیلی بهتر...
-
یک آپدیت پراکنده
پنجشنبه 8 دیماه سال 1384 17:18
۱- علی رغم تلاشم نتونستم نمره کامل دیفرانسیل رو بگیرم! ۲- خوشبخت کسانی که عقلشان پاره سنگ میبرد چون ملکوت آسمانها متعلق به آنان است(انجیل ماتئوس ۵-۳) ۳- هنوز هم اگر حال خوشی نداری میتونی با cameron cartio خودت رو سر پا نگه داری. ۴- اینم ماشین نو! مبارکه.... ۵- سینما هم هیچ فیلم باحالی نداره. منتظر <حکم> میشینم....
-
تصمیم کبری!
جمعه 25 آذرماه سال 1384 19:47
آره کم آوردم و تصمیم خودم رو گرفتم. دیگه حوصله رقابتای بچه گانه رو ندارم و شاید هم به خاطر اینکه کم آوردم میگم بچه گانه! تصمیم خودم رو گرفتم! هر وقت حوصله داشته باشم درس میخونم و هر وقت حوصله نداشتم قیدش رو میزنم شاید هم غیر مستقیم منظورم اینه که کنکور امسال بای بای چون دولتی که هیچ آزاد هم که محاله بخوام پامو بذارم...
-
این روزا
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1384 16:27
باباهه زودتر از هرکسی دفترچه گرفته که پر کنم بفرستم واسه ثبت نام کنکور. حوصله خوندنش رو ندارم هرچند که باید با دقت بخونمش و چاره ای نیست. این روزا داره یه روال عادی و معمولی رو طی میکنه و اتفاقات برای خودش میچرخه. مثلا دبیر خوب هندسه دیگه به خاطر دستور پزشک نمیتونه تدریس کنه و هواپیما تو تهران خیلی معمولی سقوط میکنه و...
-
فاز منفی + اله سیت
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1384 21:05
1. فاز منفی چیزیه که این چند روزه یا بهتره بگم تو این چن هفته تو سرم خراب شده. ماکسیمم ساعات مطالعم شده بود برابر مینیمم ساعتایی که اول دبستان درس میخوندم! فکر بیخیال کنکور شدن خیلی اذیتم میکرد اما فکر بدی هم نبود. انگیزم ته کشیده بود و هیچی نداشتم. له له شده بودم باین ذهنم رو با کاردک از روی زمین جمع میکردن. چرا باید...
-
من شاید صادق هدایت!
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 18:56
معلم میگفت: پاکان ، پوکان و پلیدان و بعد از نوازش ریشاش شروع کرد به تعریف از تاثرات جهان بینی الهی و از طرف دیگه برای پوکان مثالی جز صادق هدایت نداشت. چند لحظه نفسم رو نگه داشتم و آروم برای فرار از حرفهایی که دوست ندارم بشنوم شروع کردم زیر میز به حل یک مسئله فیزیک. خیلی باهاش کلنجار رفتم تا حل شد ولی وقتی حلش رو نشون...
-
بعد از یه مدت
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1384 20:39
هر از چندگاهی سر زدن به وبلاگ و آپدیت کردن خیلی میچسبه و همینطور خوندن وبلاگای آپدیت شده تازه از تنور دراومده اما خدا میدونه تویه این چند وقت ننوشتن چی همه حرف فراموش شده و ثبتش نکردم تا بعدا بیام بخونم و حسابی کیفور بشم. هوا بارونی دیروز خیلی برام سنگین بود. چون هم خسته بودم و هم کلی کتاب تلنبار شده برای خوندن داشتم....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 13:17
هممون تویه این هزارتو لعنتی گیر کردیم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 22:54
هر روز شبکه سه برنامه ی "تولدی دیگر" رو نگاه میکنم و به کاریرد اسلام به عنوان یه پتک برای کوبیدن تو سر کشورای غربی رو میبینم. حالا هم امروز کاربرد اسلام رو تو کنکور. فکرش رو بکنین حوزه علمیه قم شده رقیب کلاسای کنکور این عکس رو که در اصل یه اعلامیه ست ببینین و بخندین یا راحت تر بگم مسخره کنین.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1384 14:00
ننوشتن و زندگی بدون وبلاگ یعنی جمع شدن همه حرفا و تبدیل شدن به یه سکوت زشت و احمقانه. شاید به راحتی بشه روزای خوش رو تصور کرد اما گذر زمان و گذشتن روزا یعنی افزایش اضطراب و نگرانی و در عوض حس برتری نسبی و عقب موندگی نسبی در قبال همه اینا. الان شدم مثل آدمی که وقتی دوستاش رو میبینه خودش رو به کوچه علی چپ میزنه انگار که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 مهرماه سال 1384 14:45
فک نکنم کسی باشه که تبلیغای "جی5" رو ندیده باشه. همون تبلیغی که شعارش متحول کردن یادگیریه! امروز رفتم نمایندگیش و خواستم یه توضیح بدن ببینم چه طوره این وسیله معجزه گر. قبلش فکر میکردم این اسم باید مخفف یه اسم لاتین باشه. خلاصه رفتیم اونجا و یارو یه بسته گذاشت رو میز و درش رو باز کرد. تویه این بسته یک جعبه پلاستیکه و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 19:34
هی عجب دلم گرفته! زیر نور این چراغ زرد و بوی غذا که هم قبل از افطار و هم بعد از افطار روی شونه هام سنگینی میکنه. دلم میخواد برم کنار یه جوب پر آب بشینم و سیب گاز بزنم و تویه رنگ پاییزی درختا، این رنگای نه چندان جذاب ولی دوست داشتنی غرق بشم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 16:15
امروز اولین روز ماه رمضون بود و من به شرط چاقو روزه گرفتم. با خودم گفتم که حالا امروز رو روزه میگرم ببینم چی میشه. الان دو سه ساعت مونده تا افطار و پایان اولین روز ماه رمضون و آخرین روزی که من روزه گرفتم. سر درد دارم و کلافم. نه میتونم درس بخونم نه راحت بخوابم. هرچی هم درس میخونم احساس کمبود میکنم و از اینکه هیچ وقت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1384 14:01
ماشین دیر فروخته شد. پول دیر به حساب سایپا ریخته شد. یک ماه بدون ماشین باید زندگی کرد و شاید تجربه بی ماشینی بتونه تجربه شیرینی باشه تا بشه قدر ماشین کهنه رو دونست؛ این درست مث حرفای مامان بود که به ما میگه! ماه رمضون هم نزدیکه و طبق معمول روزه گرفتن. اما من امسال محاله روزه بگیرم مثلن این خواهره که تو عمرش یک بار هم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 22:11
امروز نه کار عشق دارم؛ نه کار سیاست؛ بیکارِ بیکارم... «ولادیمیر مایاکوفسکی» » سر درد اذیتم میکنه. من نباید این روزا سر درد داشته باشم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مهرماه سال 1384 17:47
امسال سال تحصیلی مسخره تر از همیشه اومد. سالی که اصلا من انتظارش رو نداشتم. امسال سال تحصیلی مسخره ست چون دوم مهر شروع میشه. امسال سال تحصیلی مسخره ست چون من کنکور دارم. امسال سال تحصیلی مسخرست چون من نمیفهمم که نباید اینطوری حرف بزنم. » گُراخک یک روستای بی آب و علف اطراف مشهده (هیچ شباهتی به ییلاق نداره) که آخرین روز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 20:32
نمیدونم شما تبلیغای کتابای "گاج" رو دیدین یانه؟ همون که تو تبلیغاش میگه: « به جای خواندن چند کتاب، گاج را چند بار بخوانید.» خلاصه هر چی هست و نیست میخوام اینو بگم که امروز رفتم قیمتاش رو نگاه انداختم. خودش هم کتابای بدی نیست ولی وقتی دیدم که کتاب فیزیک پیش دانشگاهی رشته ریاضی فقط 14 هزار تومن در میاد یه جورایی احساس...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 11:19
بوی پاییز رو میشه حس کرد. شهریور هم امسال با تمام دردسراش مثل همیشه تموم شد و نوبت هم که هست نوبت پاییزه. دو فصل بهار و پاییز فصلای جذابین چون هردو یک مقدمه واسه یک شروعن. امسال در کل تابستون جالبی نبود ولی حس میکنم تابستون جالب و پر از شور و هیجانی واسه این خواهره بوده. الانم ثانیه ها داره میگذره و منم به دوم مهر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 09:11
صحبتای دیروز حسین درخشان حسابی منو شارژ کرد و از طرفی هم نمیدونم چرا دیگه میلی به وبلاگنویسی نداشتم اما دیشب بدجوری بیشتر تحریک شدم به وبلاگنویسی. همه حرفا خوب بود ولی واسه من از همه جالب تر اون پیشنهاد اینترنت ماهواره ای که تقریبا تو ایران هم عملیه و هم برای مردم مجانی در میاد جالب بود هرچند برای راه اندازیش خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1384 21:50
مورد اول: یا واقعا دیگران کج معوجن و یا دید من کجه! مورد دوم: نمیخوام نقش "در" بازی کنم که دیگران به من بگن و "دیوار" بشنوه! » هیشکی نمیدونه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 13:50
مجازات مرگ برای تو چون دیگران از خط قرمز خود میگذرند و اما کاش مرگ تنها راه بود.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 شهریورماه سال 1384 12:50
برای دیگران: فضولی، دخالت، جنایت(!)، تهمت، برخورد عصبی، نگاه های تند، زخم زبون، متلک، راهنمایی بیجا، مسخره کردن، بازی با احساسات و غیره.... برای من: خدا، ماه رمضون، روزه، گرسنگی و تشنگی، قدم زدن، استفاده از Sat ، استفاده از کامپیوتر، رفتن به هرجا الا کلاس و کتابخونه، رفتن به سینما و تئاتر، خوردن سیرابی، حرف زدن با...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1384 20:50
من همیشه خدا رو به آفرینش، آدم و حوا رو به خوردن سیب ممنوعه، خانواده رو به درک نکردن و دوستام رو به بودن متهم میکنم ولی الان با یک تفاوتی میخوام خودم رو به نکرده هام متهم کنم یعنی از این به بعد اگر کاری از دستم بر بیاد و انجام ندم حتما خودم رو به نکرده ها متهم میکنم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 21:15
امروز بعثت بود. برنامه Hard talk توی شبکه بی بی سی سلمان رشدی رو آورده بود. هرچند همه حرفاش رو نفهمیدم ولی همون دست و پا شکسته هم که فهمیدم فقط و فقط خندیدم. ولی از اینکه بخواد سلمان رشدی درباره ایران حرف بزنه خوشم نمیاد... بی ربط نوشت 1: دیدین یه لاک پشت یا یه سوسک چاق یا هر موجود مشابه چپه بشه و دست و پا بزنه؟!...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 20:24
خوشحالم: امروز خیلی حال کردم وقتی دیدم خیلی از طرفدارای احمدی نژاد که من میشناختمشون و فکر میکردن با رای دادن به ش دنیا زیر و رو میشه، حالا خیلی پشیمونن مخصوصا با این کاراش که به قول یارو کاتولیک تر از پاپ شده یا اصیل تر میشه گفت کاسه داغ تر از آش. یادم نمیاد تو تاریخ خونده باشم پایه گذار جمهوری اسلامی همچین کارایی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 13:35
شاید ننوشتن وبلاگ اونقدرها هم سخت نباشه. اینو تو این چند روزه با ننوشتن به خودم ثابت کردم. میتونم بگم که با ننوشتن انگار این روزهای گذشته وجود نداشته. با ننوشتن کامپیوتر برام یه وسیله برقی بی مصرفه. با ننوشتن حس بی انگیزگی تویه وجودم رشد میکنه و انگار شدم یه آدم "جن زده". بی انگیزه بی انگیزه. خوب حالا انگیزه رو چی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مردادماه سال 1384 22:01
ببین خدا نمیدونم چطوری بگم....خیلی خوب فعلن قطع نکن و بذار حرفم رو بزنم و حداقل تو به عنوان کسی که خیلیا به ت اعتقا دارن ازت انتقاد کنم. ببین خدا جون درسته که من هر n روز نمازکی میخونم ولی اینو بدون که اولن به ت اعتقاد دارم و دومن در حالی که به اعتقاد دارم از دستت کفری میشم و میخوام بدونم کجایی و خودم بیام ..... اصلا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مردادماه سال 1384 21:31
بعد از فیلتر شدن بلاگ رولینگ دیگه هیچ دل و دماغی واسه وبلاگ نویسی نمونده همه دوستام رو گم کردم، منظورم اونایی که لینکشون کنار وبلاگم بوده! خواهشن هرکسی که من قبلا بهش لینک دادم یا اون به من لینک داده و خلاصه هرکسی که من وبلاگش رو میخوندم چون آدرسا رو حفظ نکردم آدرس وبلاگش رو با اسمش به من بده با کامنت گذاشتن! پ.ن 1:...