تنبلی* را چه کنم؟

هوا بگی نگی سرد شده و بوی پاییز هما جا هست! واقعا این تغییرات فصلی نبود افسردگی میگرفتیم و من به شخصه میمردم! الان به جرات میگم همه فصلها رو دوست دارم و هیچ فصلی نیست که ازش خوشم نیاد! این چند روز هم اونقدر تنبل شدم که خودم رو مثل یک کوالا تصور میکنم که به یک درخت چسبیده و فقط برگها رو میخوره! تنبلی عنصریه توی وجود من که اگر گاهی بتونم به ش غلبه کنم نتایج کاملا مثبتی به دست میارم! این تنبلی گاهی مثل امروز با خواب و فوتبال نگاه کردن خودش رو نشون میده و گاهی هم با قدم زدن و حرکت بی حساب و کتاب توی خیابونهای خلوت! امروز توی خواب و چرت تنبلی خودم بودم که یهو یادم اومد که باید ایمیلی رو از طرف استادی میگرفتم که هنوز نگرفتم! با خودم به استاد مذکور چند تا فحش آبدار دادم و در همون حال با رسیدن اس ام اسی از "پ" بیدار شدم! کامپیوتر رو روشن کردم و وقتی ایمیلم رو چک کردم دیدم ایمل مورد نظر هم رسیده! جل الخالق! اگر میدونستم این فحشهای آبدار اینقدر چاره سازه مطمئنا همیشه با هر نفس فحشی نثار دنیا و افراد میکردم! الان هم که این مطلب رو مینویسم دلیلش اینه که به تنبلی غلبه کنم و کمی هم به خودم فحش میدم شاید چاره ساز باشه ضمن اینکه از نوشتن فحشها معذورم چون ممکنه اینجا خانواده رد بشه و بابای خانواده مجبور بشه به خاطر ماست مالی معنی یک فحش، هزار و یک جفنگی رو به خورد بچه ش بده!

*فعلا مودبم و نمیتونم بگم "تنبل" معادلی به اسم "گشاد" داره! واسه همین تیتر رو مودبانه نوشتم!