این روزا

باباهه زودتر از هرکسی دفترچه گرفته که پر کنم بفرستم واسه ثبت نام کنکور. حوصله خوندنش رو ندارم هرچند که باید با دقت بخونمش و چاره ای نیست. این روزا داره یه روال عادی و معمولی رو طی میکنه و اتفاقات برای خودش میچرخه. مثلا دبیر خوب هندسه دیگه به خاطر دستور پزشک نمیتونه تدریس کنه و هواپیما تو تهران خیلی معمولی سقوط میکنه و منوچهر نوذری هم دار فانی رو وداع میگه. به همین سادگی و خوشمزه ای ماکارونی مانا!

 

» تصور کن...حتی حوصله تصور کردن هم ندارم.

نظرات 4 + ارسال نظر
سایت طراحی گرافیک و نقاشی چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 17:01 http://www.dezfoolian.com

سایت طراحی گرافیک و نقاشیhttp://www.dezfoolian.com

لیموی صورتی جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 23:42 http://www.pacific.blogsky.com

خیلی معمولی...!
معمولی تر از مرگ پروانه ها بر اثر آلودگی هوا...!

من دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 13:52

من می خواستم دوباره کنکور بدم سرنوشتم رو خودم رقم بزنم! دیدم دفترچه کنکور گرونه منصرف شدم! بابا جهنم سرنوشت.. همین رشته ی درپیتت رو بچسب حال کن باهاش!

من سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 15:58

من برگشتم.. دلت برام تنگ شده بود؟
اوه بی خیال!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد