-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 08:30
چی روزای زود گذرین این روزای عید. من که از عید امسال هیچی نفهمیدم! چرا من دارم از فشار این بار سنگین روی شونه هام له میشم و کاری نمیکنم؟ ای خدا اگه واقعا یاد منم هستی یکی رو واسه دلگرمی دادن و آروم کردنم بفرست. یکی رو لازم دارم که به م قوت قلب بده. کم کم باید برم کنار خیابون گدایی قوت قلب گرفتن بکنم. یکی نیست به من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 19:13
امروز با بچه ها زدیم بیرون و از صبح تو طبیعت صفا کردیم. الان اونقدر بو نفت و دود میدوم که خودم حال تهوع گرفتم. این کار یارو هم که اومد به ما عرق تعارف کرد شده بود مضحکه مخصوصا اینکه خودش بعد از خوردن عرق با رفیقاش وسط رودخونه پخش شده بودن! راستی میخواستم خدمتتون عرض کنم که خدا لعنت کنه هرکس که امام زمان رو بازیچه دست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 فروردینماه سال 1384 07:30
نمیدونم چرا ولی بعد از خیلی وقته دارم آپدیت میکنم. تو یه هفته هم که با رفقا گذروندم خیلی ایده های جدیدی یاد گرفتم و به دردم خورد. حداقل آیندم رو بهتر میسازم! این عید امسال هم در خُنک ترین وضع ممکن بود هرچند امسال مث تقریا هر سال رفتیم جای حرم امام رضا ولی بازم حال نداد چون مامانم و خواهرم پا شده بودن رفته بودن شیراز!...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 22:02
میخوام بگیرمشو گلوشو با دوتا انگشتای شصتم اونقدر فشار بدم که خفه بشه تا درس عبرتی باشه برای اونایی که با احساس یه انسان بازی میکنن. (تریپ خشونت) آدمیزاد احمق دیگه چی بوده! امیدوارم یکی همینطوری احساسات خودش رو به بازی بگیره تا دیگه اینطوری دختر بدبخت مردم رو سر کار نذاره! واه واه فکرشو بکن یه هفته رو با یه مشت بچه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 20:55
امروز امتحان فاینال داشتم و چه کردم! روز عجیبی بود ولی من اصلا باهاش حال نکردم. فقط غرق دنیا بودم و بس. منظورم این نیست که من خیلی آخر معنویاتم ولی گاهی وقتا خدا هم لازمه. راستی من تو ذهنم چند نفر رو باید تحلیل کنم. یکی این پسره «سیا» که فقط بلده فیلم بازی کنه. بعدش این پسره که همش از داشگاهش حرف میزنه تریپ دانشگاه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 21:14
ای خدا چرا باید تو بازیچه دست یک عده احمق باشی تا به اسم تو، تو سر یه عده دیگه کوبیده بشه؟! کاش میتونستم و عرضه داشتم تا به همه بگم چقدر دارن تو لجن خفه میشن! تا دنیا بوده همینه و نمیشه کاری کرد باید تحملشون کرد این آشغالای لجن رو! پ.ن: ظاهرا خدا خواسته!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 17:36
احمق سرنوشتشو میده دست فال و استخاره . . . . .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 19:14
از صبح با بچه ها تا ساعت 4 و بعد درست ساعت 4:15 بدون یه دقیقه تاخیر سر کلاس زبان!هیچی نخونده بودم هرچند تو راه یه چیزایی بلغور کردم! ولی چه کلاسی شد واسه من! تا تونستم واسش از وبلاگ گفتم! خیلی حالیدم. کاش میشد همه مردم دنیا رو وبلاگنویس کرد. راستی من چرا بعد ار این همه سال شغل شریف وبلاگ نویسی نتونستم کسی رو مث خودم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 21:07
امروز رفتم نمایشگاه بین المللی کتاب! خیلی حالم بد شد از دیدن قیمت سرسام آور این کتابا! دارم با خودم فک میکنم که چرا این کتابا اینقدر گرونه! من که نتونستم کتاب زیادی بخرم ولی به هرحال امروز هم گذشت! حوصله فردا رو ندارم!نمیشه فردا همون پس فردا بشه! پ.ن: این یارو ازغدی کیه که ازش من خوشم نمیاد! پ.ن: از تفکر «ح - پ» خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 21:54
این «احسان.د»دهن منو مورد الطفات قرار داده بود امروز. خدا میدونه تا کی این بچه طول میکشه تا آدم بشه! چی بگم که هرچی بگم کم گفتم. این ترافیک از فلکه سراب تا تقی آباد هم بدجوری این چن روزه داره اعصابم رو قاطی میکنه. یکی نیست بگه که شما رو چه به مترو! مترو خوبه اما به شرطی اینکه شهرتون رو اینطوری به هم نریزه. فک کنم تا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 14:13
درس خوندن به م فاز نمیده! کلی درس باید بخونم! تلوزیون لعنتی شده قوز بالا قوز. ابومسلم هم که دوتا به شموشک زد. فردا باید امتحان بدم اونم امتحانی که هیچی براش نخوندم!!!! لعنتی. چرا من تلگرافی دارم مینویسم! راستی چرا هر جا میخوام کامنت بذارم اسم کذایی وبلاگ قبلیم رو میذارم! چرا همش بلاگ اسکای رو با بلاگ اسپات قاطی میکنم....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383 05:47
من اهل روضه نیستم اما بعد از مدتا که از این مجلسا سر در آوردم به جای اینکه گریه کنم فقط خندیدم حالا دلیلش اینه که مداحه حالیش نبود چی میگه! فرض کنین یه مداح اون بالا داد و بیداد کنه از قول امام حسین که به علی اکبر میگه برو به میدون جنگ که میخوام تیکه تیکه شدنت رو ببینم! آخه خداییش این خنده داره تا گریه! یا کلی از این...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1383 21:47
چی بگم! تو این چن روز محرم از همه جنبه هاش خوشم میاد الا همین روضه خونیا که پول مفت به این نوحه خونا میدن!خیلی اعصاب خورد کنه!