من، متولد 1367.
درکل هیچوقت نتونستم خودم رو درست بشناسم ولی از گفته دیگران برمیاد که آدم دقیقه نودی هستم یعنی کاری رو تا دقیقه نود پیش میبرم و بعد همونجا در آخرین لحظه بیخیال میشم. زیادی به نوشتن علاقه دارم البته منظورم وبلاگنویسیه و از تقریبا اول دبیرستان مینویسم و یک وبلاگنویس دیگه من رو به این کار معتاد کرد و البته اون هم کسی نبود جز پسرخالم.
از همه آدما خوشم میاد و کمتر شده با کسی درگیر بشم و همیشه سعی میکنم کینه به دل نگیرم و از اینکه توی یک جمع باشم لذت میبرم.
هیچ افتخار و مقامی هم توی زندگیم نداشتم و حتی کنکور هم حسابی خرابکاری کردم یعنی نتیجه ای گرفتم که شاید خودم هم حسابی جا خوردم.
اینجا هم برای دل خودم مینویسم و از هرچیزی هم بخوام مینویسم وبرام مهم نیست دیگران خوششون بیاد یا نه چون اینجا حیاط خلوت ذهن منه.
ادامه...
هی عجب دلم گرفته! زیر نور این چراغ زرد و بوی غذا که هم قبل از افطار و هم بعد از افطار روی شونه هام سنگینی میکنه. دلم میخواد برم کنار یه جوب پر آب بشینم و سیب گاز بزنم و تویه رنگ پاییزی درختا، این رنگای نه چندان جذاب ولی دوست داشتنی غرق بشم.
دلت گرفت برو یه گوشه بشین سرت رو بده به آسمون دلت رو با اشک هات صاف کن .... بعد یه لبخندی بزن و بگو زندگی زیباست ..... پاییزم زیباست خداییش اما خیلی دل گیره نه ؟ مخصوصا اگه ..... یا علی
زنبغی از ته گلخانه صدا زد برگرد من در اینجا نفسم می گیرد دل من می میرد دل من مثل دل آئینه نازک شده است با صدای نفس پنجره ها می شکنند بی صدا می شکند پشت این شیشه دل نازک من باغ و آن همهمه را می خواهد همه را می خواهد
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چیزای عجیب تری هم گاهی می چسبه
پسر کوچولویه ما چطوره؟
دلت گرفت برو یه گوشه بشین سرت رو بده به آسمون دلت رو با اشک هات صاف کن .... بعد یه لبخندی بزن و بگو زندگی زیباست .....
پاییزم زیباست خداییش اما خیلی دل گیره نه ؟
مخصوصا اگه .....
یا علی
نه اتفاقا پاییز قشنگترین فصل دنیاست.. با رنگهایی که معجزه می کنند!
و چه زیباست این غرق شدن ...
داری عقده ای میشیا
agha zendeh bashid kheili bahal minevisid tashbihaye zibayee bekar bordi
چیز بدی ام به نظر نمیرسه...چرا امتحتانش نمیکنی؟!
زنبغی از ته گلخانه صدا زد برگرد
من در اینجا نفسم می گیرد
دل من می میرد
دل من مثل دل آئینه نازک شده است
با صدای نفس پنجره ها می شکنند
بی صدا می شکند
پشت این شیشه دل نازک من
باغ و آن همهمه را می خواهد
همه را می خواهد