هی عجب دلم گرفته! زیر نور این چراغ زرد و بوی غذا که هم قبل از افطار و هم بعد از افطار روی شونه هام سنگینی میکنه. دلم میخواد برم کنار یه جوب پر آب بشینم و سیب گاز بزنم و تویه رنگ پاییزی درختا، این رنگای نه چندان جذاب ولی دوست داشتنی غرق بشم.

نظرات 9 + ارسال نظر
زهره شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 19:55 http://nostalogic.persianblog.com

چیزای عجیب تری هم گاهی می چسبه

ستیغ شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 20:35

پسر کوچولویه ما چطوره؟

سفرکرده شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 20:54 http://www.safarkarde.blogsky.com

دلت گرفت برو یه گوشه بشین سرت رو بده به آسمون دلت رو با اشک هات صاف کن .... بعد یه لبخندی بزن و بگو زندگی زیباست .....
پاییزم زیباست خداییش اما خیلی دل گیره نه ؟
مخصوصا اگه .....
یا علی

من شنبه 16 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 21:59 http://pardismadhouse.blogsky.com

نه اتفاقا پاییز قشنگترین فصل دنیاست.. با رنگهایی که معجزه می کنند!

کرم دندون یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:08 http://amini.blogfa.com

و چه زیباست این غرق شدن ...

ماه یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 14:04

داری عقده ای میشیا

[ بدون نام ] دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:56 http://ketabche.persianblog.com

agha zendeh bashid kheili bahal minevisid tashbihaye zibayee bekar bordi

لیموی صورتی دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 13:39 http://pacific.blogsky.com/

چیز بدی ام به نظر نمیرسه...چرا امتحتانش نمیکنی؟!

اطهر پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 15:32 http://brightfire.blogsky.com

زنبغی از ته گلخانه صدا زد برگرد
من در اینجا نفسم می گیرد
دل من می میرد
دل من مثل دل آئینه نازک شده است
با صدای نفس پنجره ها می شکنند
بی صدا می شکند
پشت این شیشه دل نازک من
باغ و آن همهمه را می خواهد
همه را می خواهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد