-
بیستمین سال!
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 00:02
حقیقتش خیلی فکر کردم که چی بنویسم! مثلن تولدمه! میخواستم بگم که یک سوم عمرم گذشته! بیخیال شدم. میخواستم بگم من تا حالا فلان موفقیت ها و شکست ها رو داشتم و برای آیندم فلان برنامه رو دارم که بیخیال شدم. میخواستم از اینکه یک سوم عمرم رو توی موقعیت اجتماعی نه چندان جالبی گذروندم شکایت کنم که باز هم بیخیال شدم. خلاصه خیلی...
-
به این میگن روز خوب
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 11:55
روز خوب یعنی روزی که ساعت 6 صبح، پلیس بزرگراه به خاطر سرعت زیاد ایست بده و جریمت کنه، به خاطر همراه نداشتن مدارک بفرستت پارکینگ و برای ترخیص بفهمی اونقدر مسیر پیچ در پیچی در پیشه که انگار چند روزی ماشین باید توی پارکینگ بخوابه! فعلا من بهتره برم ادامه این روز خوب رو بگذرونم که حسابی دارم لذت میبرم!
-
گیسوان جنگلی من!
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 21:48
حقیقت همینه که دارم داد میزنم. من علی رغم اینکه همیشه نظر دیگران برام مهمه، در مورد مدل یا شکل و شمایل موهام نظر دیگران هیچ اهمیتی نداره! همینی که هست. هرکی از مدل موهای من خوشش نمیاد خوب مجبور نیست به موهام خیره بشه یا دماغش رو بکنه توی موهام تا که ببینه من به نظافتش توجه دارم یا نه! آقا جون اصلن به شما چه! موهای...
-
تاثیر سریالهای مهران مدیری
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 20:58
ظهر بود و به سمت کلاس حرکت کردم! سوار اتوبوس شدم و با خوش شانسی یه جای خالی گیر اومد و نشستم! چند ایستگاه خلوتی اتوبوس روال عادی خودش رو داشت تا اینکه اتوبوس توی چند ایستگاه نزدیک چند مدرسه پسرانه (ابتدایی و راهنمایی) توقف کرد و اتوبوس پر شد از مسافرهای قد و نیم قد! به محض ورود بچه ها به اتوبوس تنها صدایی که به گوش...
-
سال نوآوری در فوتبال!
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1387 17:18
در اواسط بازی استقلال و پرسپولیس، گزارشگر بازی در اظهار نظری جالب پس از دیدن شعار «سال نو آوری و شکوفایی» گفت: "حالا هر کدام از تیمها در این سال نوآوری بیشتری داشته باشد میتواند برنده بازی هم باشد!" پ.ن1:خودتان پیدا کنید نوآوری پرتقال فروش را! پ.ن2: این همه شعارهای انقلابی که طول بازی کنار نتیجه ظاهر میشد برای چی بود؟...
-
این عید هم به خاطرات پیوست
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 21:58
امروز رسمن اون مشغله های عید که باعث شده بود عید درست و درمونی نداشته باشم تموم شد. امروز آخر کار که تمامی گزاشا رو تحویل دادم و همه چیز جمع و جور شد و داشتیم میرفتم، کم کم دلم گرفت. در کل بعد از اینکه به یه شرایطی عادت کنی دل کندن ازش سخته! دلم مطمئنن واسه ناهارهایی که دور هم با دوستان میخوردیم و هله هوله هایی که...
-
امسال من عید ندارم!
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 00:18
در یک نگاه کلی میشه اینطوری نظر داد که من با کار کردن توی عید، به عید و تعطیلاتم به صورت رسمی ریدم! البته از یک نگاه کلی دیگه میشه گفت از جایی که عید چیزی جز گشاد پروری برای امثال من نیست، عید رو خیلی هم مفید دارم استفاده میکنم! باز از اون طرفای دیگه اگر دقت بشه میشه فهمید عید برای افرادی خوبه که کلی طول سال زحمت...
-
تحویل سال در حمام!
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 21:51
چن روزی واسه حمام رفتن تعلل کردم و دقیقه نود رفتم یه دوشی بگیرم و وقتی اومدم بیرون دیدم سال تحویل شده! این یعنی من تا آخر سال توی حمام میمونم؟
-
سال نو مبارک
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 21:16
امشب شب سال نویه! سال خوک هم داره میره و موش داره از راه میرسه! به شدت توی این شبا و این روزا دلم گرفته و احساس میکنم این همه سال رو پوچ و بدون هیچ دست آوردی جدی گذروندم! به هر حال سال نو رو به همه اونایی که این چند خط رو خوندن تبریک میگم و امیدوارم باقی سالها بتونم بیشتر به خودم افتخار کنم!
-
آخرین روزهای سال
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1386 22:00
امسال عیدی جالبی دارم یا بهتره بگم اصلا عیدی ندارم! در کل خیلی قراره خوش بگذره! این روزا کمی خستم و دوست دارم استراحت کنم اما با لجبازی میگم باید تا انرژی داری و جوونی کار کنی و تلاش کنی! این روزها شنیدن سوختن 22 دانشجوی دانشگاه خیام مشهد حسابی من رو ناراحت کرد. یکی از بچه ها سیاه پوشید و امروز باید میدیدمش که ندیدمش...
-
صلوات شمار ژاپنی
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1386 00:20
و اینک پس از قرن ها انتظار، برادران ژاپنی موفق شدند جایگزینی مناسب برای تسبیح اختراع کنند! پ.ن1: این عکس رو با موبایل از پشت ویترین یک مغازه آت و آشغال فروشی گرفتم که پیشاپیش به خاطر کیفیت پایین عذر میخوام!
-
باز هم انتخابات ۴
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 21:51
ظاهرا یه مجلس اصولگرا به دست اومده ! خیلی خوبه! احتمالا ریاست مجلس هم دست لاریجانی خواهد بود...
-
باز هم انتخابات ۳
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 00:54
الان با یکی از دوستان که توی یکی از حوزه های رای گیری مشهده تماس گرفتم، ظاهرا تا این لحظه (دو ساعت از شمارش گذشته) شمارش آرا به نفع اصلاح طلبان معروف به یاران خاتمی(موهبتی/آفریده/امینی) بوده. تا بعد ببینیم که چی میشه!
-
باز هم انتخابات ۲
جمعه 24 اسفندماه سال 1386 15:02
الان دارم میرم رای بدم و دومین مهر رو توی شناسنامم بکوبم. ترجیح میدم چند اصلاح طلب لنگ و لوک برن مجلس و اصولگرهای(...) سر از مجلس در نیارن. انتخابات و رای دادن من به معنی همسویی با سیاستای مملکت نیست همونطور که اگر رای ندم دلیلی بر مخالفتم با نظام نیست!
-
بالاخره موفقیت...
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 21:09
حق دارم به خودم افتخار کنم. حق دارم احساس غرور کنم. بالاخره مطلبم هرچند کوتاه جایی چاپ شد که نه یک نشریه محلیه و نه یک نشریه دانشجویی. یک نشریه با سابقه کشوری.
-
باز هم انتخابات
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 15:29
این چند روز حرفای چند کاندیدا مطرح رو شنیدم و واسه خودم به قولی سبک و سنگین کردم و نتیجه این شد که خوشبختانه وعده چیزیه که همچنان مثل گذشته داده میشه! حتی وعده های تکراری. اصولگراها که تکلیفشون روشنه و به شخصه رای دادن به شون رو خریت میدونم. مخصوصن بعد از اینکه یکی از نماینده های اصول گرای مجلس هفتم سوال من رو با...
-
نذری
جمعه 17 اسفندماه سال 1386 22:05
روزهای عزا، چه عاشوراو تاسوعا و اربعین و... مشهد همیشه حال هوای خاصی داره و اونم بوی شله ست که توی اکثر کوچه و خیابونا میپیچه. جسارت به ابعاد مذهبی این روزا نباشه اما غذایی لذیذ مثل شله بدجور این مراسم رو برای مشهدیها عزیز کرده به شکلی که ممکنه واسه یه سطل شله (واحد شمارش شله!) کار به دعوا هم بکشه! البته هرکسی که یه...
-
آیا دایی میخواهد برقصد؟
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 02:23
زمانی که نیمه اول بازی تیم ملی با مکزیک تموم شد، همه خوشحال بودن که ایران بهترین بازی ممکن رو به نمایش گذاشته اما بعد از نیمه دوم ملت هر ناسزایی به ذهن و زبونشون میرسید نثار علی دایی میکردن و تنها بعد از 45 دقیقه همه فحشها و کینه ها نثار علی دایی شد. بعد از جام جهانی قضیه سرمربی تیم ملی با کش و قوس ادامه پیدا کرد تا...
-
بدبختانه درسته!
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 00:22
Today's fortune: Your luck has been completely changed today. پ.ن: راست میگه! بدبختانه راست میگه!!
-
فوتبال ترسناکه
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 22:38
گاهی از فوتبال متنفر میشم!
-
Kite Runner
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 16:25
وقتی فیلم «بادبادک باز» رو دیدم با خودم گفتم کاش رمانش رو نخونده بودم. البته این چیزی عجیبی نیست که فیلمی 100 درصد مطابق با رمانش از آب در نیاد اما کاملا ناراحت کننده بود که نتونستم اون جزئیات قشنگ رمان رو توی فیلم ببینم. البته من ناقد فیلم و رمان نیستم اما به عنوان یک ببیننده و خواننده فقط میتونم بگم که فبلم کمی عجول...
-
I am LEGEND
چهارشنبه 24 بهمنماه سال 1386 11:16
این روزا، روزای زیاد خوشی نیست واسم. این ترم نتایج افتضاحی بدست آوردم و خودم از خودم خجالت میکشم و از طرفی به م ثابت شده فکر کردن درمورد گذشته کار احمقانه ایه پس بیخیال مشغول خوندن کتاب و فیلم دیدن میشم. لعنتی باز هم انتخاب واحد این ترم نفسم رو گرفت و هنوز 12 واحد بیشتر نتونستم بردارم تا آخر هفته که ببینم چه کار میشه...
-
حال تهوع
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1386 14:33
اول این چند خط رو بخونید و اگر دوست داشتید همش رو هم بخونید که مربوط به مجله توقیف شده زنانه. ... چند سال پیش من در لبنان بودم که یک سرباز لبنانی اتوبوسی را منفجر کرد و هفت نفر را کشت. در روزنامههای ما نوشتند سرباز دلاور لبنانی هفت صهیونیست را هلاک کرد، اما در لبنان، حزبالله این عملیات را تأیید نکرد و روی این قضیه...
-
عنوان نداره
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1386 04:07
الان ساعت چهار صبحه و من ۱۱ امتحان دارم. لامصب هرچی میخونم تموم نمیشه! دلم گرفت گفتم بیام دو خط بنویسم و برم دوباره یه کمی بخونم اما شکی نیست که این دو خط نوشتن شده یک ساعت وبگردی! به هر حال همینی که هست...
-
صادق هدایت
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1386 12:57
وقتی آدم بخشی از دوران نوجوونی خودش رو به دست نوشته ها و داستانهای یکنفر اختصاص بده این چیز عجیبی نیست که هر وقت عکسی، اسمی، جمله یا هر چیز دیگه ای از اون نویسنده رو ببینه، یاد کل اون دوران و داستاناش می افته. من به قدرت قلم چنین شخصیتهایی احترام میذارم چون به جرات میتونم بگم اگر تک نباشن، حداقل کمیابن. پ.ن۱:از این...
-
ADSL
دوشنبه 1 بهمنماه سال 1386 22:01
این کلمات رو مینویسم به عنوان اولین پستی که با ای دی اس ال دارم پست میکنم...
-
مثبت بودن
جمعه 28 دیماه سال 1386 22:00
امروز به بهانه عکس گرفتن از مراسم عزاداری با پیمان راه افتادیم به طرف حرم و پیمان هم دوربین به دست منتظر شکار بود. سرمای هوا کار خودش رو کرده بود و جمعیت خیلی کمی اومده بودن. البته جمعیتی که برای دیدن مراسم عزاداری اومده بودن کم نبود! این جمعیت و هیئت عزادار بودن که خیلی کم رنگ و بی رمق به نظر میرسیدن. امروز پیمان...
-
خود دیالوگی
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 23:56
_ همه بگید هلو _ برو بابا حال داری.... _ چیه باز!؟ _ هفته دیگه امتحانا فشرده تر از قبل شروع میشه. _ پس بگو هلوووو.... _ حالت خوبه تو هم ها! من حال ندارم یه کاری دستت میدم ها. _ ولش بابا! بگو هلو.... _&^^%$$&^$$... _خیلی بی تربیتی! _ باید باهات همینطوری حرف زد دیگه. خوب شد؟! _ هرچی از دهنت دراومد به من گفتی....
-
خاطرات گذشته
جمعه 21 دیماه سال 1386 23:12
هندز فری رو گذاشتم توی گوشم و در حالی که میخواستم بیخیال فکر امتحان سه شنبه باشم یهو یه آهنگی پلی شد که من رو برد به چند سال پیش...«نقاب» سیاوش قمیشی ... چقدر من این آهنگ رو دوست داشتم و حتی یادمه که کاست اورجینال این آلبوم سیاوش قمیشی رو هم داشتم. کجا رفت و چی شد نمیدونم ولی الان بدجور رفتم توی چند سال پیش. راهنمایی...
-
پروژه و حواشی
دوشنبه 17 دیماه سال 1386 00:35
در یک شب برفی و سرد یهو با یه جرقه منفجر شدم(!) و شروع کردم به نوشتن پروژه، هرجور بود کار پیشرفت کرد و خیلی معجزه آسا هم پیشرفت داشت. پروژه به خوبی داشت در میومد که با کله رفتم توی دیوار و به مشکل خوردم. واسه حل مشکل سوالم رو توی سایت برنامه نویس مطرح کردم. سایت خوبیه اما همیشه جواب نمیگیرم ولی امیدوارم که این دفعه رو...