در یک شب برفی و سرد یهو با یه جرقه منفجر شدم(!) و شروع کردم به نوشتن پروژه، هرجور بود کار پیشرفت کرد و خیلی معجزه آسا هم پیشرفت داشت. پروژه به خوبی داشت در میومد که با کله رفتم توی دیوار و به مشکل خوردم.
واسه حل مشکل سوالم رو توی سایت برنامه نویس مطرح کردم. سایت خوبیه اما همیشه جواب نمیگیرم ولی امیدوارم که این دفعه رو دیگه جواب بگیرم. به هر حال لازمه بگم اگر کسی مشکلی توی برنامه نویسی داره به این سایت تقریبا خوب میتونه مراجعه کنه ...
بی ربط نوشت: امروز(امشب) توی این هوا رانندگی کردم و صد بار مردم و زنده شدم. مسیری که 20 دقیقه ای همیشه طی میشد،2 ساعت 15 طول کشید تا طی بشه!!
خوب ایشالا که موفق باشید....تو این برف و باروون هم اگه به سرت نزنه که رانندگی کنی فک کنم بهتر باشه.....
منم گاهی از این سایت استفاده میکنم اما ترجیح میدن ماهیگیری رو یاد بدن تا ماهی بگیرن برات ولی یه موقعه های خیلی آدمو نجات میده.
روایت شده است: برای پروژهای بزرگ ،دزدی ناشی [که آنرا منتسب به اهالی آذربایجان عزیز کردهاند] ،عازم دستبرد به بانکی فوق العاده مجهز به سیستمهای کامپیوتری، میشود...
خلاصه عرض کنم:
وی تا قلب بانک پیش میرود؛اما بر اثر یک اشتباه بچگانه،آژیرها بهصدا در میآیند و متعاقب آن، تمامی درها بسته میشوند.
غضنفر،هراسان شرح حال خود را مینویسد و از یکی از ابرکامپیوترها راه نجات میطلبد... دیری نمیگذرد که رایانه [نالان]،میگوید:
تمام راههای فرار، مسدود است...مسدود است...و چیزی طول نخواهد کشید که خواهرت را به پیش چشمان تو بیاورند... بیاورند...!!
:))
مرد بار میای!
همیشه اولش با یه جرقه شروع میشه
حتی یادمه دوم دبیرستان تو یکی از کتابامون خوندم که کره ی زمین هم به یه جرقه حیاتش شروع شد.
تو می تونی مرتضی
تو می تونی
من به تو اعتقاد دارم!