امروز امتحان فاینال داشتم و چه کردم! روز عجیبی بود ولی من اصلا باهاش حال نکردم. فقط غرق دنیا بودم و بس. منظورم این نیست که من خیلی آخر معنویاتم ولی گاهی وقتا خدا هم لازمه. راستی من تو ذهنم چند نفر رو باید تحلیل کنم. یکی این پسره «سیا» که فقط بلده فیلم بازی کنه. بعدش این پسره که همش از داشگاهش حرف میزنه تریپ دانشگاه ندیده ها آخرم این پسره (...) که فقط افه مایه داری میاد. چی بگم!

 

پ.ن: به قول این موشه تو مدرسه موشا:"   بِ بِ مثل بهار؛ هاپچو. هاپچو."