نمیدونم از کی ولی فکر کنم از دوره دبیرستان موضوع "اخلاق" برام مهم شد. جذابیتش بحثی بود بین اثبات نسبی یا عدم نسبی بودن اخلاق. همه چیز از کتاب معارف اسلامی دبیرستان شروع شد هرچند اون کتاب طبق معمول موضوع رو در حد ماست مالی به نفع اسلام پشت سر گذاشته بود و همون زمان نتونستم جواب قانع کننده ای چه برای نسبی بودن و چه عدم نسبی بودنش بگیرم هرچند تمایل بیشتری نسبت به نسبی بودن اخلاق دارم.
سقراط اخلاق رو نسبی در نظر میگیره و آیت الله مطهری هم با توجه به اساس کار اخلاق که عقله، اون رو ثابت میدونه و میگه اگر عقل چیزی رو در هر زمانی صحیح تشخیص بده، در آینده هم درست خواهد بود و اگر چنین نباشد تشخیص عقلانی نبوده! همین «جمله عقلانی نبوده» یعنی چی؟ فقط این چند خط رو که از جایی کپی میکنم ادامه پست میذارم و به خودم پیشنهاد میکنم بیشتر درباره این موضوع مطالعه کنم!
"تفاوت آنچه در تعریف علم اخلاق علمأ اسلامى ذکر کردهاند، با آنچه در منابع غربى آمده، در این است که دانشمندان اسلامى، بیشتر به تعدیل غرائز و تهذیب نفس و خویها توجه دارند و دانشمندان غربى، بیشتر، به رفتار آدمى نظر دارند که برخاسته از خویهاى اوست."
پ.ن: موضوعات روز جامعه رو هم میشه به این بحث ربط داد؟
سلام البته دانشمندان غربی از بعد از تجربه گرایان یا آمپریست ها که روانشناسی فیزیکالیسم شد تبدیل به رفتار گرا شدند بعد هم حکمای اسلامی به اخاق بعنوان علم نگاه نمیکردند اون عرفا بودند که به تهذیب اخلاق برای رسیدن به حقیقت باری تعالی فائل بودند
خوشحال میشم بمن سر بزنی
دوست عزیز
یک سری بحث در این مورد را هم میتوانید در وبلاگ از هیچ تا هیچ پیگیری کنید. http://www.kiemia.org/?p=28 موفق باشید
حالا خودت چی فکر میکنی؟؟ کدومش برات جالب تره؟؟
چقد این روزها حوصله ی بحث ندارم..
برو فردا بیا