فکر نمیکردم...

هیچوقت فکر نمیکردم یک نفر اینطور هم اسم و فامیل من وجود داشته باشه اون هم بدون پسوند و پیشوند و بعد مجبور بشیم توی جایی که مشغولیم اسم من رو عوض کنن و اون هم اسم من بمونه تا زمانی که اون بره و من به هویت خودم برگردم. هیچوقت فکر نمیکردم یک نفر به م بگه تو همون مرتضایی که .... و منم با لبخند بگم آره و احساس کنم واقعن خوشبحالمه و مطمئن بشم به بیشتر از اون چیزی که مدنظرم بوده رسیدم!! هیچوقت فکر نمیکردم عده ای اینقدر به من وابسته بشن که من رو راهنمای خودشون ببینن و با من صحبت کنن. اما دریغ از باطن من که آخرش یک ضرب المثله: کَل اگر طبیب بودی...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
آرتوش جمعه 5 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 23:52 http://www.artoosh.blogsky.com

این که کل می شی و خبر دارم!

نارسیس شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 http://pacific.blogsky.com

سر خود دوا نمودی!!

فاطی شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 15:52 http://fatik.blogspot.com/

به تو چی می گفتن وقتی اون بووود؟؟؟

رفا یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 http://rafa-ali.blogfa.com

اون کلی که با ریواوژن درست میشه. ولی موضوع اینه. به خودت بزرگ نگاه کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد