اول: " کل سرور و شعف ذهنی عبارت است از توانایی مقایسه خود با دیگران به نفع خود." «هابز»
دوم: بعد از انجام بعضی کارای مربوط به درس داشتم میرفتم بخوابم اما احساس کردم یادآوری اتفاقی تلخ بدجور منو اذیت میکنه. اینکه تو خودت رو با یکی مقایسه میکنی و مطمئنی که تو از هر جهت نسبت به شخصی برتری داری و هزار تا دلیل هم وجود داره که برتری تو رو اثبات میکنه تا اینکه تو توی یک مسابقه شبیه به مسابقه دو ماراتون شرکت میکنی و به خط پایان نمیرسی و مطمئن از اینکه اون شخص هم به خط پایان نرسیده یک گوشه میشینی اما متعجب میبنی نه تنها به خط پایان رسیده بلکه اول هم شده! من فقط به اون شخص تبریک میگم و توی دلم حسابی تحسینش میکنم ولی من چی؟ اون شخص ممکنه با مقایسه خودش با من احساس غرور کنه؟
یاد گرفتم هیچکس را با خودم مقایسه نکنم چون من منم و هیچ کس تو شرایط من مسابقه نمی ده هر کس زندگیه خودش و شرایط خاص خودش را داره
بابا بزار ملت خوش باشن!:دییییییییییییییییییی
آره شاید ...
تو هنوز تو فکر اون قضیه ای؟
اگر اون دونده که نشست من باشم و برنده رقیبم باید احساس غرور کنه چون هرچی نباشه تا آخر خط رفته و من نشستم
نه عزیز اون مقایسه نمیکنه چون از خودش مطمئنه و تو عمل خودشو ثابت میکنه.