سرما خوردگی

چند روزی فوتبال بازی کردن های پشت سر هم با دوستان و گروهای مختلف باعث شد این چند روز رو گرفتار چنان سرماخوردگی بشم که تازه بعد از گذر گلودرد و سردرد و... هنوز که هنوزه دماغ قشنگم(!) کیپ باشه و همون یه سوراخ سالمش هم بره مرخصی و بفهمه اون سوراخ دیگه چه لذتی میبرده از بیکار بودن! سرماخوردگی هم واسه من از امراضیه که هر صد سال یه بار سراغم میاد و ظاهرا یک دوره صد ساله گذشت و الان سراغم اومده! نمیدونم چرا ولی من با سرما خوردگی میونه خوبی ندارم و کم دچارش میشم! ولی چیزی که مشخصه اینه که سرماخورگی امسال رو ترجیح میدم به اون حساسیتهای تابستونی و بهاری که سالای قبل دچارش میشدم! امسال کمتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم سراغم اومد و مصرف آنتی هیستامین به صفر رسید و صد البته دیگه از عطسه های پیاپی و دستمال کاغذی هایی که جعبه جعبه آبکی(!) میشدن و به سطل زباله میرفتن خبری نبود! بماند که این دوره کوتاه سرماخوردگی هم به نوبه خودش دستمال کاغذی زیادی مصرف کرد.