مردی می‌آید که خورشید ...

نمیدونم چرا همه چیز من رو یاد خاطرات تلخ و شیرین گذشته میندازه امشب! بگذریم!

خاتمی اومده مشهد و عصر توی سالن شهید بهشتی سخنرانی داشت. کار داشتم و نرفتم. خداییش حوصله هم نداشتم ولی بهانه خوبی جور شده بود تا به دوستان بگم نه! این خاتمی که یک شهر به عشقش دارن دست و پا میشکنن همونیه که دو سال پیش مردم به ش میگفتن بی عرضه و سیب زمینی! جالبه. من نمیدونم چرا ما اینطورییم؟ بر فرض مجدد کاندید بشه و رای هم بیاره، چه ضمانت اجرایی وجود داره که مثل اون هشت سال نشه؟!

 

 

 

پ.ن1: منبع عکس

پ.ن2: وبلاگ نوشتن سخت شده این روزا!