گور پدر هرچی فیلمه!

راست میگن ها!

اصلن من چه کاره ام که درباره فیلم بنویسم! الان استعداد های درک نشدم سرکوب شد اون هم درست زمانی که میخواستم از نیکولاس کیج و فیلم Next بنویسم! عیب نداره چون خیلیا به م گفتن از فیلم ننویس دیگه نمینویسم و به پیمان عزیز هم اطمینان میدم که از هیچ تهیه کننده ای پول نگرفتم. قول میدم کمتر از فیلم ها بنویسم! بگذریم.... 

ماه رمضون یکی از خاطراتش بیهوش شدن هاشه. درکل توی ماه رمضون خواب معنی نداره و من کاملن به جای خواب بیهوش میشم مثلا روز جمعه ساعت 12 ظهر تا افطار خواب بودم. همینطور امروز و نکته جالب این بود که دیروز توی خواب میدیدم که شیشه آب خنک رو از یخچال درآوردم تا ته ش رو خوردم اما هنوز تشنم بود و خوب شد واسه افطار بیدارم کردن وگرنه توی خواب جدی جدی از تشنگی تلف میشدم. اول مهر هم نزدیکه و تابستون هم تموم شد. فقط یه چیزی بگم که عمر زود میگذره چیزی نمونده به سیصدمین پست توی این وبلاگ برسم....