حکایت دزدها

امروز فیلم سخنرانی «عباس پالیزدار» رو بالاخره دانلود کردم و دیدم! با توجه به تفسیرها و توضیحاتی که قبلا خونده بودم، فیلم مکمل جالبی بود! از یه طرف این آقا از مفاسد اقتصادی اسم میبره و از طرف دیگه علیه خودش کلی مدرک در مورد فسادهای مالی وجود داره! 

همه اینا من رو یاد این داستان میندازه که بابام تعریف میکرد. قضیه از این قرار بوده که یه زمانی یک مغازه محل رو چند تا دزد میزنن و چند کوچه بالاتر شروع میکنن به تقسیم جنسها و اموالی که دزدیده بودن، خلاصه در حین تقسیم اموال، کم کم بعد از یه مدتی همین چند دزد به خاطر اختلاف توی تقسیم صداشون در میاد و کار به دعوا بین خودشون میکشه و نتیجه این میشه که از سر و صداشون همسایه ها با خبر میشن و پای پلیس و کلانتری محل به ماجرا کشیده میشه...

 

حالا هم حکایت این آقای پالیزدار، حکایت همین چند تا دزده تنها با این تفاوت که کلانتری محله اون قدرت رو برای رسیدگی نداره که همسایه ها بخوان خبرش کنن. پس فعلا همسایه ها میتونن بشینن و دعوا رو تماشا کنن!

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطی پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:34 http://fatik.blogspot.com

به به...همه که دارن اختلاص می کنن تو این مملکت...فقط ما موندیم

آرتوش جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:57 http://artoosh.blogsky.com

محله شما فقط کوه داره,مغازه نداره! اون صدای درشکهام میاد همیشه! اینجا قرن ۲۱ پس بیخود مقایسه نکن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد