در هم

بعد از غروب به این طرف چند نفری به م زنگ زدن و ازم پرسیدن کجایی و وقتی شنیدن که خونه م گفتن: چرا مسجد نرفتی؟ نمیدونم چرا همه فکر میکنن من الان باید مسجد باشم! کار ندارم امشب شب مهم واسه بعضیاست اما برای من یک شب معمولیه که باید بعد از نوشتن این مطلب و کمی هم وبگردی و تایپ چند نکته برم بشینم درس بخونم.

امروز صبح هم یک سی دی آموزش زبان عبری دستم رسید و حسابی واسم جالبه اما کی حال داره عبری یاد بگیره اما اگر وقت کنم حتمن میرم سراغش. تجربه جالبیه! زبان عبری!

امروز روز خوبی بود چون خبر رسید که برای اولین بار به خاطر مطالبم پول گرفتم! مبلغ واقعن ناچیزی که به حسابم ریخته شد و حسابی به م حال داد. فکر نمیکردم یک روز به خاطر نوشتن اون هم خزعبلات به م پول بدن!

 

پ.ن: این سیصد و یکمین پست توی این وبلاگمه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد