پارک،بدمینتون

بدمینتو یک بهانست برای جمع شدن دوستای قدیمی. دوستایی که بودنش یک نعمته. افرادی که با بودنش کل دبیرستان رو تبدیل کردن به بهترین دوران زندگیم و البته باعث شدن که من با محیط جدیدی که بعد از این 4 سال دچارش شدم (و البته مقصر هم خودم بودم) سخت کنار بیام چون مث اونا دیگه پیدا نمیشه. خلاصه با دوستایی که بهترین لحظه های زندگیم رو گذروندم قرار بدمینتون گذاشتیم. اونم ساعت 3 ظهر پارک ملت که با هوای سرد و زیر صفر این روزای مشهد یکی از ساعتای تقریبا مناسبه. بدمینتون بهانست به یاد اون روزایی که توی این پارک بارها تابستونا جمع میشدیم و ساعتا مشغول بازی بودیم تا حدی که کتف هرکدوممون داشت از جا کنده میشد. اول احسان میاد و بعد هم امیر و ایمان با نیم ساعت تاخیر. کمی بدمینتون میزنیم و با پاره شدن تور یکی از راکتا که مال منه کم کم سرد مشیم و با مرور خاطرات زمان رو میگذرونیم. خاطراتی که با تعریف هرکدومشون صدای خندمون حسابی فضای سرد و خلوت پارک رو پر میکرد. چای میخوریم و کیک و پاپ کُرن  که هنوز سر اسمش بحثه. احسان معتقده که اسمش شکوفه ی ذرته! امیر و ایمان هم میگن چس فیل درسته! منم میگم مهم اینه که "نیک نک" بهترین طعم رو داره و مهم نیست اسمش چیه. خلاصه چن دور هم ضلع پارک رو دور میزنیم. احسان کمی زودتر از ما جدا میشه و میره و بعد از تقریبا نیم ساعت من هم از امیر و ایمان جدا میشم و هرکدوممون میریم پی کار خودمون. دیدار خوبی بود که حسابی به م چسبید اما باز فردا همون آش و همون کاسه ی قبل.

 

پ.ن: توی این جمع 4 نفره جای خیلیا خالی بود که اگر بودن شاید جمع بالای 20 نفر هم میشد. امیدوارم الان هرکجا هستن خوش باشن و به آفتی که من دچارش شدم، دچار نشن.

 

» از فردا میخوام شروع کنم به درس خوندن واسه امتحانا.

نظرات 2 + ارسال نظر
پیام شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 17:57 http://payamra.com

مهم هم همین بهانه ست برای یاداوری خاطرات ...

آرتوش دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:58 http://www.artoosh.blogsky.com

آقا درس!فقط درس!.........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد