صدام...

صدام اعدام شد. صبح با صدای خواهره که اومد توی اتاق و گفت صدام رو اعدام کردن، بیدار شدم. اگر بگم احساسی ندارم دروغ گفتم. هم ناراحتم و هم خوشحال. فقط میگم که صدام رو به خاطر جنگی که با کشورم راه انداخت نمیبخشم. درسته من جنگ رو ندیدم و با متولد شدنم جنگ تموم شد ولی چیزی که واضحه اینه که من شاهد تاثیر اون جنگ روی مملکتم هستم. و اگر اینا رو الان مینویسم فقط به خاطر اینه که اگر روزی کسی در آینده این وبلاگ رو باز کرد حتی اگر اون زمان مرده باشم بدونه که من در زمان اعدام یک دیکتاتور تمام عیار، زنده بودم و این لحظه رو در خواب ناز فرو رفته بودم که با صدای "صدام اعدام شد" بیدار شدم.

 

پ.ن: ]الپر[   ]جمهور[   ]بی بی سی[ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد