اصلن ناراحت نیستم که مجبورم اعتراف کنم اون فکر وبلاگ گروهی90% شکست خورده و هیچ امیدی دیگه هم ندارم. و از همه بدتر نمیتونم برای کسی اعتراف کنم.دارم فکر میکنم یه کار دیگه بکنم تا بتونم این جماعت n نفری رو دور هم جمع کنم. باید یه کار دیگه بکنم که در درازمدت این فکر جواب بده. خداییش بین همه ی آدما وبلاگنویسا از هم با شعورتر و اجتماعی ترن. در این شک ندارم. و اعتراف میکنم که از همه ی وبلاگنویسا خوشم میاد.
»» این روزا خیلی بد حرف میزنم. حرف ناموسی تا تیکه های مستهجن. واسم مهم نیست طرف مقابلم کیه. فعلن که از این جور زندگی خوشم میاد.
این روزا خیلی بد حرف میزنم. حرف ناموسی تا تیکه های مستهجن
+
بین همه ی آدما وبلاگنویسا از هم با شعورتر و اجتماعی ترن
=
خیلی جوکی!!!!!!!!
وبلاگ گروهی؟ اوه اوه اسمش برام مترادف دردسره!
اگه خوشت میاد پس فعلا کیف کن ...