تجربه

حرفای چرند احمدی نژاد بد داره روی مخم راه میره . مردک نمیدونم چطور جرات میکنه تویه دانشگاه امیر کبیر از آزادیه مطبوعات و صدا و سیما حرف بزنه؟ احسنت به اون دانشجویی که عکسش رو آتیش زد تا بفهمونه اون اقلیت (البته به گفته ی خودش) چقدر ازش متنفرن. کاش می شد یه کاری کرد تا زودتر کارش رو تموم کنه!

روزگار میگذره به سرعت برق و باد. نمیدونم چرا اینقدر سرعتش بیش از حد زیاده پس بهتره با میل خودمون باهاش برم چون فک نکنم به نظر من توجه کنه و بخواد یه نموره هم به حرف من گوش کنه و مطمئنم که به سرعت برق منو بخوام یا نخوام با خودش میبره. اون شرکت کذایی رو هم دو در کردم. لامصب بیگاری هم حدی داره. منو چه به کار! درس رو بچسب پسر جون. البته تجریش هرچند کوتاه خوبه و حتی این هم خوبه که من دوست دارم هرچیزی رو یه بار تجربه کنم حتی یه لیوان سم!

این روزا یه کار باحال میکنم؛ هدفون رو میزارم تویه گوشم یه آهنگ اکتیو گوش میکنم و شروع میکنم دونه دونه اونایی رو که میشناسم به ذهنم میارم و  به خودم میگم که هیچ احساسی نسبت به شون ندارم. تویه این لیست از افراد خانواده وجود دارن تا خدا! بعد از تموم شدن همشون آهنگ رو قطع میکنم و تویه سکوت وحشتناک اتاق احساس میکنم که مث یه سنگ شدم و نسبت به هیچ یک از کائنات هیچ احساسی ندارم و این تنها خودمم که ارزش دارم و نه چیزی بیشتر یا کمتر. شاید اینکه من این حال رو دست دارم دلیلی نداره جز بیکاری ولی این هم تجربه ی اعتیاد آوری داره که به هرکسی پیشنهاد میکنم این کار رو انجام بده حتی اگه خیلی هم بیکار نیست و البته موسیقی هیچ نقشی نداره جز برای تمرکز و دوری از محیط اطراف.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد