اولین روز

روز اول دانشگاه دلچب نبود. تنها سر یه کلاس رفتم. محیط جدیدی بود اما 4 یا 5 تا از بچه ها هم بودن که رشتشون فرق میکرد. از صبح از این بانک رفتم به اون یکی و کلی الاف شدم و برای احمدی نژاد صلوات فرستادم که ساعت کار بانکا رو تغییر داده بود و منو کلی پشت در بانک الاف کرد. ترافیک سرسام آور هم که جای خودش رو داشت.

من توی وجودم یه عضوی دارم به اسم وجدان! درسته این عضو فیزیکی نیست ولی گاهی خیلی درد میگیره به حدی که میخواد منو دیوونه کنه. الان هم دوباره درد گرفته و میخوام درمونش کنم. دواش کار کردنه. ماهی 40 تومن هم غنیمته هرچند کمه. درس میخونم و کار میکنم هرچند که اگر اون 4 واحد دیگه رو تویه حذف و اضافه بردارم حسابی سرم شلوغ میشه. ولی چاره ای نیست. فعلن شب به خیر.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم شنبه 1 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 22:48 http://bito-hargez.blogsky.com

اولین روز دانشگاه
مبارک باشه برات
انشالله موفق باشی


من یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 13:17

شب خودت به خیر!

یه ۶۲ یی دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 16:35 http://6ty2.blogspot.com

این اول مهری چقدر ملت واسه این دوستمون صلوات فرستادن... هرجا میری همینه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد