نتیجش

- مجاز شدم!
- ببند دهنتو کثافت با این رتبت.
- اما من...
- خفه شو که هیچ جای حرفی باقی نذاشتی.
- منه همه رو ok شدم.
- آره اما تو نمیتونی دولتی حتی شبانه کاردانی قبول بشی.
- چه کار کنم.
- سرت رو مث بچه آدم بنداز پایین. دوباره بخون و قید کاردانی و غیر انتفاعی و آزاد رو بزن.
- باشه!
- از قدیم گفتن نباید مواظب اون بود که  های و هوی داره بلکه اونی که سری به زیر داره! آره درسته تو فقط های و هوی داشتی. خاک تو سرت که با این همه ادعا شدی مث یه تیکه مدفوع گاو!
- شرمندتم.
- شرمنده من (وجدانت) بودن فایده نداره بچه جون. ولی پوستت مثل گاو کلفته!
- چه کار کنم؟!
-بشین و بخون و بمیر .همین.

پ.ن۱: نه دیپرس میشم و نه افسرده. اینا همش بازیه. از اولش برام بازی بوده.
پ.ن۲: شرمنده اونایی شدم که از من انتظار داشتن.
پ.ن۳:از صمیم قلب آرزو کردم کاش سهمیه شهدا داشتم.
پ.ن۴: این فقط یه قطره آبه رویه کیبرد و هیچ ربطی به این نتیجه ی کذایی نداره.
پ.ن۵: کاش دیگه نباشم.
پ.ن۶: حالا دیگه هیچی نیستم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد