تو رو به اون خدایی که میپرستی طعنه دیگه بسه....! کجایی [...]خیلی به ت احتیاج دارم. کجایی که به م قوت قلب و انگیزه بدی. منتظرتم. فقط خواهش میکنم ازم نپرس چرا! اینجا خلوته و دیگه من نه پدری دارم و نه مادری من حالا هیچ کس رو ندارم. نپرس چرا! من خودم رو دارم. خواهش میکنم نپرس چرا! فقط بیا. من حالا همه رو فراموش میکنم. چون میتونم.

نظرات 5 + ارسال نظر
آلوچه جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 18:56 http://ghareghurut.blogspot.com

واقعا منظورت فراموش کردن بود ؟؟ مگه میشه آدم همه چی و همه کس رو فراموش کنه ؟؟!!! نه جدی میشه ؟؟

فاطی جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 20:34 http://fatik.blogspot.com

واسه چی این همه چیزای خوب باید فراموش شه؟؟؟

star جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 21:37 http://star1ir.persianblog.com

قدرت فراموشی از بزرگترین نعمتهاست ...

ALIREZA یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 16:35 http://myown.persianblog.com

سلام ... اغلب نمیشه همه چیزو فراموش کرد اصلا مگه لازمه که همه چی فراموش بشه؟ شاید گاهی بشه گذشته ها رو به جای فراموش کردن جایگزین کرد ... ادما رو نمیدونم ولی میشه خاطره ها رو فراموش کرد ...

مهرنوش سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 00:53 http://medadsiah.persianblog.com

منم یه بار دقیقأ همین حسو داشتم و همین خواسته رو .میدونی چی شد؟ اون خودشو نشون داد .منتها در من . در بیرون از من هم به صورتهای عجیب . خلاصه همه چی زود ردیف شد . منم هاج و واج فقط نگاه کردم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد